خوانده به عشق
نشسته بر بام شبباز غرق نگاه بیدار او بودمگویی به بینهایت هستی چشم دوخته بودکه ناگهان ستاره ای دنباله دار در عبورش به حضورم لب...
11
سپتامبر
11
سپتامبر
چون گیسوان پریشانت
چنین وحشی و رهابر سینه ام میکوبی به رقصمی روی و باز می آییمست و بی مهابادستانت در دستانملحظه ای جدا نیستی از منزیبای بی پروام...
11
سپتامبر
صدای نبض زمین
سرشارم از خاطرات کهنگرد خودم میگردم وگرداگرد هستیآرام و بی هیاهو.با افتادن هر برگ قصه ای در منرقم میخورد از سرنوشت،و با هر جو...
11
سپتامبر
بر سینه ی نور فرود آمدم
سوار بر کشتی بینهایت شببر امواج هستیپیش می رفتم. ستاره ها، با ذوق و چرخانبر سینه ی آسمان می پریدند.با لبخند، پهنه ی سیاهی را ...
11
سپتامبر
پناه بال های عشق
از دالان بومی کهرنگ های احساسم را بر آن پاشیده امزمان تو را باز به من رساندچشم هایت را در پناه بالهایعشق می پوشانمتا این لحظه...
11
سپتامبر
پی خوابی شاید
به چه می اندیشی بانوبنشسته بر کویر باور های ترکخورده و کهنه ی همگان،چنین مفتون آرامش خویش.که من به وضوح میبینم،نقش جهان درونت...
11
سپتامبر
ذره ذره وسوسه
میان تاریکی و نورمرزی نادیده شدنیستکه لحظه ای روشن ترین احوالو در کسری از ثانیهچون شبی خالی از ماه،تاریک می شود.همیشه میان عش...
11
سپتامبر
در لانه ی نور
من تمام لحظه ها را به ذات زمان،زیسته امچه در میان شما،چه در افکارتان.خودم را در آغوش کشیده امدر بین شاخسار طلایی تمامروزهایی ...
11
سپتامبر
در آغوش موج
دریاب مراچونان همیشهبه من برس،بی مهاباای آبی بی انتهاکه با تو رنگ می گیرماز عشق،از آرامش،از آسمانکه در وصال من و تو شکی نیسته...
