من تمام لحظه ها را به ذات زمان،
زیسته ام
چه در میان شما،
چه در افکارتان.
خودم را در آغوش کشیده ام
در بین شاخسار طلایی تمام
روزهایی که،
در تاریکی با تلالو عشق گذشت.
آری بستر تنهایی، تاریک بود
اما اندیشه ی من به نور مزین کرد جهانم را.
در نگاه شما شبیه غریبه ای غرق در اندوهم
از درون اما،
میان لانه نور در بستر امن جهانم
جنینی را می پرورم به نام مهر
و روزی بر فراز دست هایم
لبخندهای معجزه وارش را خواهید دید،
که من
به آرامش میگذرد تمام لحظه های زیستنم
چه در میان شما
چه در افکارتان.