نه آنان که دشنامش می دادند
نه آنان که بر آستان درخشان
شکوه اش غرق دعا بودند
و نه کینه ی خنجرها،
قرن هاست دستشان یارای رسیدن به او را ندارد
عریان از لباس دروغ و تنفر و خشم
پوشیده با زیبایی بی مانند
بر بام اذهان ایستاده.
فرشته ها در عرش و پرنده ها در آسمان،
آوای ناب حضورش را سر داده اند.
بی اعتنا به غوغای زمین،بر سینه اش باوری پاک
نگاهش سرشار از دردی که ریشه اش زمینی ست،
رها از دست زمان،جهان را می نگرد.