راهت را از کجا گم کردی که
به جهان من رسیدی!؟
درست همان شبی که خواب بهشت می دیدم،
تو با قطعه ای از آن، بر من نازل شدی.
شاید در آغوش گرم خورشيد
آرمیده بودی
که زمین را در خواب دیدی،
چرا که هنوز رد نوازش طلايی اش بر تنت مانده
و تصویرش به روشنی بر بسترم نقش بسته.
اکنون در این سرای هزار آیینه ى زیبا،
تنها از تو یک خواهش دارم،
فرشته ی خوش نقش رسیده از رویا
مرا ببر به ابعاد خلوت زندگی.