شوق وصال
این تویی در برابر من؟!که نفسهایت جانم را آرام می کند،که ریشه های عشق از درونت تا پیرامون وجودم رسیده؟!آه جان دلم،اگر زندگی هز...
05
مه
05
مه
یک نفس تازه
من از توتو از منما از بذر عشق جان گرفتیمبالا رفتیم،سبز شدیمپشت به پشت گرم یکدیگر،جوانه زدیم و در شاخه های انبوه محبتدر هم تنی...
05
مه
صدای قدم موج
در سرزمین قلب من تویی که چون نفسمی روی و باز می آییمهربانیت زیبا به رنگ آسمان و زلال مثال آیینهدر سینه ات عشق غوطه ور است،چون...
05
مه
وای از این بیگانگی ها
آن سوی شهر زنیدر شاخه های اندوهش پنهان شدهخسته از چشمان قضاوت گر و بی رحم،پشت نقاب هایی خالی از وجود.تن و جانش پوشیده با زخم ...
05
مه
رویای بیرون آمده از خواب
چشمهایم را که بستمگویی درب های تالاری بزرگ به رویم گشوده شد،اهالی شهر عشقبه شادی مشغول،فارغ از خط و خطوط جهانرقصان و خندان به...
05
مه
عصیان
از دل تاریکی هااز جبر فاصله هامن از چنین و چنان باید ها و نباید هاسطر ها را می شکنمبه انضمام صبر تمام شده امپر خروش،عصیان می ...
05
مه
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
آنقدر خواهشش بودکه یک شب تمام ریشه هایش رافرو خورد،قد کشید،بالا رفتبا تمام نیازش،عشقش،هر آنچه در توان داشت؛تا رسیدمهتاب بر دس...
05
مه
خوش بحال آینه ها
کاش می شد قلبم رادر باغچه ی خانه ات بکارم و بعدآرام آرام روی دیوارهایت سبز شومجوانه بزنم،گل بدهمو تمام حجم خانه ات ، بودنت را...
05
مه
آن دور دست ها
بیا کنار من بایستاینبار با چشمان من نگاه کنپایین تر از جایی که ایستاده ایمزیر این صخره ها که موج پر خروشبر آنها می کوبدزندگی ...
05
مه
نوبت پنجره ها
از تاریکی درونش سرک می کشیدنه چونان که من ، نه چونان که تواز سرزمین های دور و ناشناختههر روز با تمام اشتیاقاز آن طرف دیوار ها...
